امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَ لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَا کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِیَّةُ التَّعَبِ وَ الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوبِ وَ الشَّرُّ جَامِعٌ لمَسَاوِى الْعُیُوبِ.

شرفی بالاتر از اسلام و عزتی بالاتر از تقوا و پناهگاهی محکم تر از ورع و شفاعت کننده ای پیروزمندتر از توبه نیست. هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت و هیچ ثروتی فقر را جلوگیرتر از تن دادن به روزی رسیده نیست هر که به روزی روزانه اش اکتفا کرد آسایش یافت و در راحتی و آرامش جای گرفت و میل به دنیا کلید سخت ترین گرفتاری ها و مرکب دشواری هاست و حرص و کبر و حسد باعث بی پروا شدن در انجام گناهان می باشد و سر همه زشتی ها را در برمگیرد.
نهج البلاغه: حکمت 363
شرح حدیث:
امام علیه السلام در این بخش از سخنانش به محاسن و رذایل اخلاق پرداخته و اسلام را بالاترین شرف مسلمان دانسته زیرا که
الاِسلامُ یَعلُو وَ لا یُعلی عَلَیهِ (1)
این کلام رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم است که اسلام برتر است و آیینی بالا دست آن نیست. تمام ادیان آسمانی از نظر رتبه پایین تر از آیین اسلامند سپس امام علیه السلام تقوا را بالاترین عزت می شمرد زیرا عزت هایی که دیگران به انسان می دهند دوام ندارد ولی در پرتو تقوا خداوند به انسان مقام کرامت عطا می کند که پایدار و جاوید است.

اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقاکُم؛
گرامی ترین شما نزد پروردگار با تقواترین شماست.(2)

پیامبر عظیم الشان اسلام علیهم السلام می فرمودند:
اِنَّ رَبَّکُم واحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحِدٌ وَ دینُکُم واحِدٌ وَ لا فَضلَ لِعَرِبٍّی عَلی عَجَمِیٍّ و لا عَجَمِیٍّ عَلی عَرَبِیٍّ و لا اَحمَرَ عَلی اَسوَدَ و لا اَسوَدَ عَلی اَحمَرَ اِلّا بِالتَّقوی؛
به تحقیق پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی و دین شما یکی و پیامبرتان یکی و هیچ عربی را بر عجمی و هیچ عجمی را بر عربی و هیچ سرخ و سفیدی را بر سیاهی و هیچ سیاهی را بر سرخ و سفیدی برتری نیست مگر به تقوا.(3)

در بخش بعدی امام علیه السلام به ارزش قناعت و اکتفا به روزی هر روز و خدا داده توجه می دهد و در بین فرمایشات خود نتیجه راهم بیان می کند که آن آرامش در زندگی است آرامش و نداشتن اضطراب گران‌قدرترین مسائل زندگی به حساب می آید و اگر این نعمت بزرگ حاکم بر زندگی نباشد کاخ و کوخ فرقی نمی کند چنان که شاهدیم آنهایی که دارند ناله می زنند و مضطربند آنانی که ندارند از کمبودها غصه می خورند و آه می کشند ولی آنکه به روزی هر روزش قانع است و به اندازه کفاف می خواهد از نعمت آرامش برخوردار است.

امام علیه اسلام از رذایل نیز می گوید میل به دنیا کلید سخت ترین گرفتاری ها و مرکب دشواری هاست.

حضرت در جای دیگر فرموده اند:
اِنَّکُم اِن رَغبَتُم فِی الدُّنیا اَفنَیتُم اَعمارَکُم فِیما لا تَبقُونَ لَهُ و لا یَبقی لَکُم؛
اگر به دنیا دل بندید عمر خود را در راه چیزی صرف کرده اید که نه شما برای آن می مانید و نه آن برای شما می ماند.(4)

سپس حضرت به سه صفت کلیدی از نظر خباثت و رذالت اشاره می کند که هم آدم را از بهشت بیرون راند و هم شیطان را پس از هزاران سال عبادت پروردگار از درگاه الهی راند و آن سه حرص و کبر و حسد است.

حرص باعث خروج آدم و حوا از بهشت شد و کبر و حسد شیطان را رجیم کرد.

شرح ابن میثم
1- هیچ شرافت و بزرگى بالاتر از اسلام نیست، زیرا که لازمه اسلام شرافت دنیا و آخرت است.

2- هیچ عزّتى برتر از پرهیزگارى نیست، چون پرهیزگارى مستلزم همه صفات پسندیده اى است که عزّت دنیا و آخرت را به همراه دارند، پس این عزّت بالاترین عزّتهاست.

3- و هیچ پناهگاهى محکمتر از پارسایى نیست. کلمه المعقل (پناهگاه) را به اعتبار نگهبانى انسان بدان وسیله از عذاب خدا، استعاره آورده است. و چون پارسایى همان پایبند بودن به کارهاى نیک است، پس هیچ پناهگاهى استوارتر از آن نیست.

4- هیچ شفیعى سودمندتر از توبه نیست. توضیح آن که لازمه توبه کردن، گذشت قطعى از کیفر توبه کننده است در صورتى که در شفاعت دیگر واسطه ها نتیجه قطعى نیست. لفظ شفیع استعاره از توبه آورده شده است.

5- هیچ گنجى بى نیاز کننده تر از قناعت نیست، از آن رو که قناعت فضیلتى است که لازمه اش آرامش نفس و رضایت به آن چیزى است که نصیبش شده و بى نیازى از دیگر چیزهاست. در صورتى که هیچ یک از گنجهاى دیگر دنیا چنین نیستند. لفظ «کنز» استعاره است.

6- هیچ ثروتى براى پیشگیرى از فقر مؤثرتر از تن دادن به روزى نیست، و این جمله نظیر جمله قبلى است.

7- هر کس بر آنچه روزى وى شده، بسنده کند، به آسایش رسیده، یعنى از غم دنیا خواهى و جذب شدن به اهل دنیا آسوده شده است، و در آرامش فرود آمده، یعنى بستر آرامش را پناه و مرجع خود قرار داده است.

8- دلبستگى به دنیا کلید رنج و مرکب گرفتارى است، لفظ: رغبة را براى علاقه به دنیا و لفظ مفتاح را از جهت بازگشودن در رنج براى علاقه مند به دنیا، استعاره آورده است، و همچنین لفظ مطیّة را به اعتبار این که لازمه دنیاخواهى رنج است همان طورى که مرکب سرکش، راکب خود را رنج مى دهد، استعاره آورده است.

9- حرص، گردنفرازى و حسد انگیزه هاى آلوده شدن به گناهانند.

التقحّم یعنى: با سرعت وارد شدن، پس حرص به دنیا باعث ظلم، دروغ، فساد، ترس، بخل و نظایر آن از رذایل است، و کبر و گردنفرازى انگیزه بى انصافى و تواضع نکردن، خودخواهى، بى باکى و عدم بردبارى و نظایر آنهاست، و حسد نیز باعث ظلم، دروغ، فساد در زمین و دیگر گناهان است.

10- بدکارى جامع تمام عیبهاى زشت است، کلمه شرّ کلّى است به منزله جنس عیبها و زشتیها، زیرا که بر تمام آنها صادق است که بگویند شر است و معناى جامع بودن همه عیبها همین است.(5)

پی‌نوشت‌ها:
1- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 334
2- سوره حجرات، آیه 13
3- کنزالعمال، ح 5655
4- غرر الحکم، ح 3848
5- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 719 - 721

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.